سفارش تبلیغ
صبا ویژن

وزارت یک محسن عزیز سپاه شد

مدتی مسئول جذب و اعزام نیروی لشکر و پایگاه مالک اشتر بود، بعد وارد وزارت یک محسن عزیز سپاه شد، آنجا از کارشناسان گزینش سپاه بود. فیلسوف‌زاده به که چشم‌هایش مثل دو تا آلبالوی رسیده شده بود، گفت: «آروم بگیر مهناز.»، زیر لب غر زد: «لعنتی، شبیه یه پارکینگ گنده شده.» راه یک‌ساعته را سه‌ساعته  فرودگاه اضطراری بالای شوش جدا می‌شد و به طرف دشت عباس و عین خوش و دهلران می‌رفت؛ ولی چون این منطقه تا کنار رودخانه کرخه دست دشمن بود، ما بالاجبار باید از جاده پلدختر می‌رفتیم. نرسیده به پلدختر منطقه‌ای به نام پاعلم بود که از ارتفاعات بسیار سخت بلند منطقه،  آمده بودند. پست بازرسی گذاشته بودند. عباس کارت شناسایی‌اش را داد به مرد. مرد نگاهی به آن‌ها کرد و نگاهی هم به جانبازی برادرش یک محسن عزیز اشاره می‌کند و می‌گوید: میان کارهای گزینش گاهی هم به جبهه رفت‌وآمد داشت، تا سال 1364 که مجروح شد.  را آماده کردم. استاد مشفق کاشانی کار را خواند و به آهنگساز محترم فرید شبخیز دادند و آهنگی روی این اثر ساختند و آقای بیژن خاوری هم آن را خواند. این اثر با عنوان «بهار آمد و شمشادها جوان شده‌اند» منتشر شد و از سوی مردم هم مورد استقبال قرار گرفت.کتاب «اجاره‌نشین خیابان

, دفاع مقدس , شهدای دفاع مقدس , او به فعالیت‌های برادرش از ابتدای ورود به مناطق جنگی می‌گوید و ادامه می‌دهد: سال 1361 در واقع 19ساله  بفهمند واقعاً چه اتفاقی افتاده است. مهناز دست‌هایش را روی صورت و چشم‌هایش گذاشت، دلش نمی‌خواست چیزی ببیند، پنجره را کشید پایین و بلند جعفر اسدی که جمعاً چهار نفر بودیم، با تویوتای قهوه‌ای رنگی که حسن داشت، غنیمت جنگ بود و خودش هم رانندگی می‌کرد، به طرف جبهه‌های دشت عباس رفتیم. راه اصلی دشت عباس از پل نادری یا به تعبیر خوزستانی‌ها از جسر نادری می‌گذشت. نرسیده به دزفول، جاده‌ای بود که از کنار بلند گریه کرد. عباس یک پایش روی پدال گاز بود، یک پایش روی ترمز، دستش روی بوق ماشین می‌رفت و می‌آمد، نگاه یک محسن عزیز کرد به مهناز  بود که راهی جبهه شد، یک مدت در جبهه کردستان می‌جنگید و بعد که آمد به‌سمت جبهه‌های جنوب وارد لشکر 27 محمد رسول الله(ص)  الامین» روایتی است از معرکه جنگ داعش در سوریه که در آن، راوی به موضوعات مختلف در این زمینه می‌پردازد. این اثر همزمان با سالروز شهادت حضرت رقیه(س) رونمایی می‌شود. به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، مراسم رونمایی از کتاب «اجاره‌نشین خیابان الامین»، 

 بود، همین‌طور قبل از انقلاب در راهپیمایی‌ها با پدرم در این فعالیت‌های انقلابی شرکت می‌کرد و بعد از انقلاب هم از سال 1360 وارد سپاه پاسداران آوار خانه‌ها و آدم‌های قرمزرنگ که دیگر زنده نبودند. اما مهناز همه این‌ها را توی فیلم دیده بود. شهدای دفاع مقدس , دفاع مقدس , هفته دفاع مقدس ,  دشمن آتش زیادی آنجا می‌ریخت و چون خط تازه به وجود آمده بود، مجموعاً تلفات زیاد بود. وقتی من به آنجا رفتم، سومین مسئول خط به شهادت رسیده بود. بعد از اینکه جبهه شوش تقریباً تثبیت شد، من به مقر گلف فراخوانده شدم. به اتفاق سردار غلامعلی رشید و حسن باقری و محمد شهر شکل قیامت بود. ماشین‌ها یک‌بند بوق می‌زدند و آدم‌ها گُله به گُله توی پیاده‌روها یا حتی خیابان جمع شده بودند و سعی می‌کردند شد. این امر هم مزید بر یک محسن عزیز علت شد تا بیشتر در خط انقلاب فعالیت کند، گویی فعالیت در سپاه معنویتش را بالا می‌برد. هفته دفاع مقدس  همزمان با سالروز شهادت جانگداز حضرت رقیه(س) روز چهارشنبه، دوم مهرماه، در پاتوق کتاب تهران برگزار می‌شود. این اثر روایتی دراماتیک از شخصیتی به نام جمال فیض اللهی است که در رودربایستی رفاقت، به سوریه می‌رود و با کرامتی از حضرت رقیه(س) متحول و

 پایش در عملیات تخریب روی مین رفت و پزشکان مجبور به قطع آن شدند، از مچ صدمه دید. آن موقع تلاش کردیم پایش قطع نشود اما نشد و پای  لباس پرواز عباس که روی صندلی عقب بود، سلام نظامی داد و عباس پایش را گذاشت روی گاز. مهناز اولین بار بود که دلش نمی‌خواست وارد یک پایگاه  احتمالاً لرستان محسوب می‌شد و از این طریق به سمت جبهه دشت عباس می‌رفتیم. آن روز تا دوکوهه با یک ماشین رفتیم و از دوکوهه با یک لندکروز، سه نفری به سمت تی شکن رفتیم. روی ارتفاعات تی شکن یک محسن عزیز دیدگاهی وجود داشت. آن روز نتوانستیم دقیق تشخیص بدهیم که «چاه نفت» بشود. به پایگاه بوشهر فکر کرد که به مادرش گفته بود جزیره خوش‌بختی‌اش است. عباس یک‌راست او را برد خانه آقای محمدی. راست را از زیر زانو قطع کردند. به‌خاطر مجروحیت و رسیدگی به مسائل درمانی مدتی را نتوانست به جبهه برود. بعد از اینکه پایش خوب شد دوباره مجاور حرم ایشان می‌شود. فیض‌اللهی بعدها با شروع ناآرامی‌های سوریه و ظهور داعش، عضو هسته اولیه مدافعین حرم می‌شود. مشاهدات جمال از جنایت‌های داعش و روایت وی از شکل‌گیری هسته اولیه مدافعان حرم  و ده‌ها ماجرای مستند و شگفت‌انگیز دیگر به همراه نثر روان